--! code By --> <--! code By -->
علم شاه: حركت دادن علم شاه كه روز سوم محرم معمول ميگرديد به راستي تماشايي بود. علم مزبور را كه پنجه بزرگي از زر ناب بر بالايش ميدرخشيد به اندرون ميآوردند. انيس الدوله [يكي از همسران مورد علاقه ناصرالدين شاه] متصدي بستن و زينت آن بود و پس از آنكه علم را به انواع جواهر و طاقه شال و زريهاي گرانبها ميآراست آن را كنار حوض بزرگ اندرون قرار داده «دوستگامي» هاي پر از شربت گردش مينهادند. زنهاي شاه و ديگر اهل اندرون كه بالغ بر سه هزار تن ميشدند گرد علم حلقه ميبستند و انيسالدوله در پاي آن ايستاده شربت ميداد. سپس يكي از دخترهاي فتحعليشاه كه زني سالخورده و محترم بود و «شاهزاده خانمه» اش ميگفتند زير علم ايستاده نوحهسرايي آغاز ميكرد و ديگران بدون استثناء به سينهزني ميپرداختند. پس از ربع ساعت كه بدين منوال ميگذشت نايبالسلطنه به اندرون آمده علم را حركت ميداد. اميركبير به جلو اعتمادالحرم و ديگر خواجهسرايان به دنبالش به آدابي خاص علم را به تكيه دولت برده در جايگاه مخصوص قرار ميدادند.
آخرين نوا در روز عاشورا: از روز هفتم دستههاي سينهزني و زنجيرزن و قمهزن و غيره در شهر به گردش ميآمدند وشبها با مشعل و شيپور و موزيك ولولهاي برپا ميساختند. در سراسر شهر و درون تكيههانوحهگري و ورضهخواني تا سپيدهدم ادامه داشت و از هر گوشه و كنار بانگ عزاداران به گوش ميرسيد. بامداد عاشورا قمهزنها در امامزاده زيد گرد ميآمدند و كفن بر گردن افكنده فرقها را به ضرب تيغ ميشكافتند. آنگاه گروهي به سوي تكيه دولت و دستهاي به قصد مجلس تعزيهداري كه نايبالسلطنه در سيدنصرالدين برپا ميساخت رهسپار ميشدند. گروهي نيز بدن راسوراخ كرده، قمه و كارد و قفلهاي گران از آن ميگذراندند. هر ساله تيغزنها بنا به رسم، تني چند زنداني از دولت ميخواستند و شاه نيز به آنها ميبخشيد.