حال من در پي هويت جايي هستم و بر اين مهم جسته گريخته از ياقوت حموي در معجمالبلدان، زكرياي قزويني در آثارالبلاد و سفرنامههاي گوناگون كمك ميگيرم، حال آنكهخان حاكم كليه آثارخان محكوم از جمله كتابها و آثار فرهنگي را از بين برده و مورخ مجبور است به ميل حاكم رفتار كند و نوشتهها سوالبرانگيز است.
اما با اين شوربختي سند معتبري هم هست و آن در منبتكاري شده و عتيقه امامزاده اسماعيل است كه نام سازنده آن، استاد حسين بن پيرعلي حداد طهراني ذكر شده و اين كتيبه مربوط به 530 سال پيش يعني سال 1481 ميلادي يا 886 ه.ق است. گزينش تهران به عنوان مركز من را بر آن داشت كه با ابهام بگويم خواجه قجر اطلاعي از مراكز كشورهاي آن زمان نداشت و ناخودآگاه جايي را به پايتختي برگزيد كه طهرانش گويند، مركز دارالخلافه! مطلعايد اغلب پايتختها را رودخانهاي جلا ميدهد. از جنوب شرقي و غربي آسيا گرفته تا قاهره، لندن، برلين و رم. اگر سكنايشان قابليت دارد به بركت آب است. ايل و قبايل هم پس از غارت ايل حاكم محل اطراقشان مجاور آب بوده، اما اين طايفه قجر همه چيزش غيرآدميزاد بوده. آن بنيانگذارش كه آغاياش نه آقا بود و خاقان بعدي كه ايران را به باد داد و حرمسرا را آباد و بعدي كه قاتل وزير دانشمندش ميرزا ابوالقاسمخان فراهاني بود و... اين سلطان ابتر كه به جغرافيا آشنايي داشت، سلسلهجبال البرز را نديد كه چطور نسيم شمالي را از اين مرز و بوم دريغ ميكند؟ حتي به ابرها اجازه ورود به طهران را نميدهد، حال و روزمان را در زير اين آسمان سياه ميبينيد!