--! code By --> <--! code By -->
كوه دَماوَند كوهي در شمال ايران است كه به عنوان بلندترين كوه اين كشور و بلندترين آتشفشان خاورميانه شناخته ميشود. اين كوه در قسمت مركزي رشتهكوه البرز در جنوب درياي خزر و در بخش لاريجان شهرستان آمل قرار دارد. قله دماوند كه از نظر تقسيمات كشوري در استان مازندران قرار دارد، به هنگام صاف و آفتابي بودن هوا، از شهرهاي تهران، ورامين و قم و همچنين كرانههاي درياي خزر قابل رؤيت است. نزديكترين شهر بزرگ به اين كوه لاريجان است. كوه دماوند در سيام تيرماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نخستين اثر طبيعي ايران در فهرست آثار ملي ايران ثبت شد.
از دماوند در اساطير ايران هم ياد شده است و شهرتش بيش از هرچيز به اين سبب است كه ضحاك (پادشاهي ستمگر و اژدهافش) در آن به بند كشيده شدهاست. در آثار ادبي فارسي نيز فراوان به اين اسطوره و به طور كليتر كوه دماوند اشاره شدهاست. دماوند داراي چشمههاي آب گرم لاريجان، اسك و وانه است.
جغرافيا
منابع مختلف اندازههاي گوناگوني براي ارتفاع قلهٔ دماوند از سطح دريا ذكر كردهاند. به نقل از درگاه ملي آمار ايران، ارتفاع اين قله ۵٬۶۱۰ متر است ؛ منابع ديگر، از جمله پايگاه ملي دادههاي علوم زمين ايران و وبگاه رصدخانهٔ زمين ناسا، ارتفاع ۵٬۶۷۰ متر و ۵٬۶۷۱ متر[۶] را نيز براي قلهٔ اين كوه ذكر كردهاند. دايرةالمعارف فارسي فهرستي شش موردي از ارتفاعهايي كه براي اين قله آمدهاست ذكر ميكند كه از ۵٬۵۴۳ تا ۶٬۴۰۰ متر ميرسد.[۲]
فاصله از شهرهاي نزديك
اين قله در ۶۹ كيلومتري شمال شرقي تهران، ۶۲ كيلومتري غرب آمل و ۲۶ كيلومتري شمال شهر دماوند واقع شدهاست.
رودخانههاي پيرامون
رودخانه تينه در شمال، رودخانه هراز در جنوب و شرق و رودخانه دليچاي در غرب اين كوه واقع شدهاند.
كوهستان
قله دماوند در شرق كوهستان البرز مركزي (استان مازندران) از رشته كوه البرز قرار دارد. قلههاي مجاور آن ورارو، سه سنگ، گل زرد، كاعون(كبود) و ميانرود است.
آب و هوا
دما
حداقل دماي هوا در ارتفاعات دماوند تا ۶۰ درجه زيرصفر (در زمستان) و تا يكي-دو درجه زير صفر (در تابستان) پايين ميآيد.
باد
سرعت توفان در دماوند گاهي از ۱۵۰ كيلومتر در ساعت ميگذرد. سرعت باد در كوهپايهها گاه به هفتاد كيلومتر در ساعت ميرسد. بيشتر بادها از غرب و شمال غربي ميوزند.
بارندگي
ميانگين بارندگي در ارتفاعات دماوند ۱۴۰۰ ميليمتر در سال است و بارش در ارتفاعات معمولاً به صورت برف است.
فشار هوا
فشار هوا در قله دماوند نصف فشار هوا در سطح دريا است.
آتشفشان
دماوند يك كوه آتشفشاني مطبق است كه عمدتاً در دوران چهارم زمينشناسي موسوم به دوران هولوسين تشكيل شده و نسبتاً جوان است. فعاليتهاي آتشفشاني اين كوه در حال حاضر محدود به تصعيد گازهاي گوگردي است. آخرين فعاليتهاي آتشفشاني اين كوه مربوط به ۳۸۵۰۰ سال قبل بودهاست.
دماوند يك آتشفشان خفته است كه امكان فعال شدن مجدد آن وجود دارد. در برخي از سالها از جمله سال ۱۳۸۶، دود و بخارهايي از قله خارج شد كه برخي از شاهدان آن را گواهي بر فعال شدن اين آتشفشان پنداشتند. اما در حقيقت در سالهاي پر بارش، با نفوذ آب به درون قله و برخورد سنگهاي داغ، جرياني از بخار آب از دهانه قله خارج ميشود و چنين به نظر ميرسد كه فعاليتهاي آتشفشاني صورت گرفتهاست. قطر دهانه اين آتشفشان در حدود ۴۰۰ متر است كه درياچهاي از يخ آن را پوشاندهاست. همچنين نشانههايي از وجود دهانههاي قديمي در پهلوهاي جنوبي و شمالي كوه ملاحظه ميشود
نامها و ريشهشناسي
نام دماوند به دو صورت مشهور دماوند و دنباوند (با زبر يا پيش دال) ضبط شدهاست.حتي در بعضي مآخذ هر دو صورت نام آمدهاست. صورت ديگري كه از نام اين كوه ضبط شدهاست دباوند است.اين كوه را با نامهاي كاملاً متفاوت بيكني و جبل لاجورد نيز ثبت كردهاند.«نام دماوند در تورات آمده و صورت كهن آشوري آن «بيكن» است (ري باستان ۲/۶۴۲)»
در مورد دليل نامگذاري دماوند در فرهنگ معين آمدهاست: «دم (دمه، بخار) + اوند = وند؛ داراي دمه و دود و بخار (آتشفشان)»[۳۰]
احمد كسروي دربارهٔ نامگذاري دماوند يا دنباوند نظر كاملاً متفاوتي دارد. وي با استدلالهايي نسبتاً پيچيده نامگذاري «نهاوند» و «دماوند» را مرتبط ميداند و مينويسد «در زبانهاي باستان «نها» بهمعني پيش و «دما» بهضم دال بهمعني پشت و دنبال بوده،...» و در مورد «وند» مينويسد:««وندن» در زبانهاي باستان ايران بهمعناي «نهادن» بوده[...] يكي از معناهاي «نهادن» واقع شدن و ايستادن برجايي است.[...] و ناچار «وندن» نيز همان معني را داشته و «وند» كه ماضي آن است بهمعني نهاد، برجايي ايستاد (واقعشد) ميآمدهاست» او در ادامه نتيجه ميگيرد:«پس «نهاوند» يعني شهر يا آبادي يا قلعهٔ ايستاده در پيشرو و «دماوند» يعني شهر يا آبادي يا قلعهٔ ايستاده در دنبال و پشت.
اسطوره
دماوند در اساطير ايران جايگاه ويژهاي دارد. شهرت آن بيش از هر چيز در اين است كه فريدون از شخصيتهاي اساطيري ايران، ضحاك را در آنجا در غاري به بند كشيدهاست و ضحاك آنجا زندانياست تا آخرالزمان كه بند بگسلد و كشتن خلق آغاز كند و سرانجام به دست گرشاسپ كشته شود. هنوز هم بعضي از ساكنين نزديك اين كوه باور دارند كه ضحاك در دماوند زنداني است و اعتقاد دارند كه بعضي صداهايي كه از كوه شنيده ميشود، نالههاي هموست.
در تاريخ بلعمي محل زيست كيومرث كوه دماوند دانسته شدهاست و گور فرزند وي هم آنجا دانسته شدهاست. با اين تفصيل كه چون فرزندش كشته شد خداوند چاهي بر سر كوه برآورد و كيومرث فرزند را در چاه فروهشت. بلعمي سپس از مغان نقل كند كه كيومرث بر سر كوه آتش افروخت و آتش به چاه اندر افتاد و از آن روز تا امروز (روزگار بلعمي) ده پانزده بار پرزند و به هوا برشود و از مغان نقل ميكند كه اين آتش ديو را از فرزند او دور دارد. به گفتهٔ تاريخ بلعمي جمشيد به طبرستان به دماوند بود كه سپاه ضحاك به وي رسيد. . بنا به روايتي نبرد لشگر فريدون به سپاهسالاري كاوه با ضحاك در حوالي دماوند بود.[۴۱]دماوند بار ديگر در گاه پادشاهي منوچهر مطرح ميشود؛ آرش كمانگير از فراز آن تيري انداخت تا مرز ميان ايران و توران را تعيين كند.
بعدها با پا گرفتن اساطير سامي در ايران برخي شخصيتهاي اين اساطير هم با دماوند ارتباطاتي يافتند. از جمله «عوام [...] معتقدند كه سليمانبن داوود, يكي از ديوان را كه «صخر المارد» (سنگ سركش) نام داشت در آنجا زنداني نمود. گويند، بر قلهٔ دماوند، زمين هموار است و از چاهي كه بر فراز آن قرار دارد، روشني بيرون آيد.»
ادبيات
در اشعار ايراني معمولاً نام دماوند در ارتباط با اسطورهٔ به بند كشيده شدن ضحاك ظاهر ميشود. فردوسي در شاهنامه در ابياتي كه داستان به بند كشيده شدن ضحاك توسط فريدون را تصوير ميكند، چنين سروده است:
برآن گونه ضحاك را بسته سخت سوي شيرخوان برد بيدار بخت
همي راند او را به كوه اندرون همي خواست كارد سرش را نگون
بيامد هم آنگه خجسته سروش به خوبي يكي راز گفتش به گوش
كه اين بسته را تا دماوند كوه بِبَر همچنان تازيان بيگروه
اسدي طوسي در گرشاسپنامه كه به پيروي از شاهنامه سروده شدهاست به اين اسطوره اشاره ميكند. در اشعار و منظومههاي شاعران ديگر از جمله قصيدهاي از ناصرخسرو[۴۶] منظومهٔ ويس و رامين از فخرالدين اسعد گرگاني و قصيدهاي از خاقاني [۴۸] تلميح اين اسطوره ديده ميشود. همچنين گاه در عظمت به دماوند مثل زدهاند.
قصيده دماونديه اثر ملك الشعراي بهار تنها يكي از چندين شعري است كه در مورد دماوند سروده شدهاست. دماونديه اول او در سال ۱۳۰۰ هجري شمسي با اين مطلع آغاز گشت:
اي كوه سپيدسر، درخشان شو مانند وزو، شراره افشان شو
قصيدهٔ «دماونديه دوم» كه در سال ۱۳۰۱ توسط همين شاعر سروده شد، از شعرهاي معروفي است كه دربارهٔ دماوند سروده شدهاست كه چند بيت نخستين آن چنين است:
اي ديو سپيد پاي در بند اي گنبد گيتي اي دماوند
از پاي به سر يكي كُلَهخود ز آهن به ميان يكي كمربند
تا چشم بشر نبيندت روي بنهفته به ابر چهر دلبند
دماوند در تاريخ
آشوريان اين كوه را كان سنگ لاجورد ميانگاشتند. البته ايشان در خطا بودند و سنگ لاجورد از بدخشان ميآمدهاست. در زمان تاخت و تاز آشوريها به فلات ايران اين كوه بخشي از حدود مادها شمرده ميشده و در متنهاي آشوري هم بدان اشارهشدهاست. سارگون دوم در لشكركشي خود سرزمينهاي تا كوه دماوند را خراجگزار خود نموده بود. در زمان اسرحدون نيز آشوريها تا پاي كوه دماوند لشكر كشيدهبودند.اما بهپيشروي ادامه ندادند چون دماوند و آنسوترش كوير لوت را پايان دنيا ميپنداشتند.
دياكونوف سنت گذاردن پيكر مردگان در كوهها را آيين مغاني ميانگارد كه در دامنه دماوند ميزيستهاند و آيين خود را به ديگر جاهاي ايران پراكندند. در دامنهٔ دماوند تعداد زيادي گور پيش از تاريخ وجود دارد.
در سده هشتم ميلادي در پاي كوه دماوند دژي بودهاست كه موبدي زرتشتي به نام مَسمُغان و پيروانش در آن ميزيستهاند و اين دژ به فرمان المهدي خليفه عباسي ويرانگشته و مسمغان نيز كشته شد. مسمغان (به عربي كبيرالمجوس) لقب بزرگان خاندان قارن بوده كه تبار پارتي داشته و داراي سرزمينهايي در پاي دماوند بودهاند.
غازان خان ايلخان مغول در ۴ شعبان ۶۹۴ (هجري) در لارِ دماوند به دست شيخ صدرالدين غسل كرد و مسلمان شد.
«در حدودالعالم آمده كه ويمه و شلنبه دو شهرست از حدود كوه دنباوند و اندر وي بتابستان و زمستان سخت سرد بود و ازين كوه آهن افتد.(حدودالعالم. ص ۱۴۷)»
در دوران سلطنت دودمان پهلوي از نقش كوه دماوند و خورشيد در حال تابش از پشت آن به عنوان نماد ايران زمين بهره ميبردند.
كوهنوردي
در زمانهاي قديم عدهاي خود را به قلهٔ دماوند رسانيده بودند. ناصر خسرو در سفرنامهاش نوشتهاست كه گويند بر سر دماوند چاهياست كه نوشادر و كبريت (گوگرد) از آن گيرند.[۶۱] صاحب آثار البلاد و اخبار العباد با نقل قولي دست دوم ميگويد كه عدهاي از اهالي آن نواحي ميگفتهاند كه در طي پنج روز و پنج شب به قلهٔ دماوند رسيدهاند و قلهٔ آن را مسطح با مساحت صد جريب يافتهاند گرچه از دور به مخروط ميماند. اولين صعود موفقيتآميز اروپائيان به قلهٔ دماوند در سال ۱۸۳۷ توسط تيلر تامسن صورت گرفتهاست.همچنين نخستين صعود مستند ايراني به اين قله، به سال ۱۸۵۷ باز ميگردد كه تيم سرهنگ محمدصادقخان قاجار ارتفاع آن را ۶۶۱۳ ذرع تعيين نمود.
مسيرهاي اصلي صعود
براي رسيدن به قله دماوند، مسيرهاي مختلفي وجود دارند كه شناختهشدهترين آنها اين جبههها هستند:
* جبهه شمالي؛ مسير صعود اين جبهه از ميان دو يخچال سيوله (سمت راست) و دوبي سل (سمت چپ) صورت ميگيرد.
* جبهه شمال شرقي؛ پناهگاه تخت فريدون در اين مسير قرار دارد.
* جبهه غربي؛ پناهگاه سيمرغ در اين مسير قرار دارد.
* جبهه جنوبي؛ از سمت جنوب شرقي كوه. پلور، رينه، گوسفندسرا و بارگاه سوم در اين مسير قرار ميگيرند.
آسانترين اين مسيرها جبهه جنوبي و سختترين آنها جبهه شمالي است. سه جبهه شمالي، جنوبي و شمال شرقي در نزديكي روستاها قرار گرفتهاند و همچنين همگي داراي جانپناه در ميان راه هستند. در مسير جنوبي، آبشاري وجود دارد كه همهٔ سال يخزدهاست و تنها در تابستانهاي بسيار گرم، جاري ميشود كه به همين دليل به آن آبشار يخي گفته ميشود. اين آبشار با قرار داشتن در ارتفاع ۵۱۰۰ متري، از نظر ارتفاع از سطح دريا مرتفعترين آبشار خاورميانهاست
پناهگاهها
در نقشه راهنماي صعود به قلههاي البرز مركزي پناهگاههايي به شرح زير مشخص شدهاست:
* پناهگاه گوسفندسرا (كوهپايه) در ارتفاع ۲۹۵۰ متري.
* بارگاه سوم (يال جنوبي) در ارتفاع ۴۱۵۰ متري.
* پناهگاه سيمرغ (يال غربي) در ارتفاع ۴۱۵۰ متري.
* پناهگاه تخت فريدون (يال شمال شرقي) در ارتفاع ۴۳۶۰ متري.
يخچالهاي معروف
* يخچال سيوله (جبهه شمالي)
* يخچال دوبي سل (جبهه شمالي)
* يخچال عروسكها (جبهه شمالي)
* يخچال يخار (شمال شرقي)