--! code By --> <--! code By -->
گردآوري از: مهدي عزيزخاني (رشته مرمت آثار تاريخي)
"موزه" عبارتي يوناني به معني انديشيدن و چشم دوختن به چيزي است. در افسانه هاي مردم يونان باستان، نه الهه حامي دانش و خرد به نام "موز" وجود داشتند كه حامي شعر، موسيقي و هنرهاي زيبا همچون نقاشي، پيكره سازي و معماري شمرده مي شدند ومردم يونان براي ستايش از آنها معابدي ساخته بودند و با اهداي آثار خود به اين معابد به هنر ارج مي نهادند. با افول تمدن يونان، به تدريج موزها و معابد آنها از ياد رفتند. شروع عهد رنسانس در سده پانزدهم ميلادي در كشورهاي اروپاي غربي كه به نهضت علمي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي نيز شهرت دارد، سبب تغييرات عمده اي در زندگي اجتماعي، علمي وهنري جامعه اروپا شد و درك تازه اي از حيات اجتماعي، سياسي، مذهبي و فرهنگي به وجود آمد.
يكي از خصوصيت هاي عصر رنسانس، گرايش عمومي مردم به هنر هاي نقاشي، پيكرتراشي، معماري و تجليل از آثار هنري، خاصه هنر يونان بود. در رنسانس، آثار دوره كلاسيك يونان (600تا400ق.م) اوج آفرينش بشر بشمار مي آمد و انديشمندان اروپا نهضت رنسانس را تولد دوباره يونان عهد كلاسيك مي دانستند و به اين لحاظ به هنرهاي تجسمي يونان ارج بسيار نهادند. پس از سقوط روم شرقي، اروپائيان به واسطه يونانياني كه به اروپاي غربي آمده بودند، با آثار عهد كلاسيك يونان و روم آشنا شدند و به رمز و راز تمدن يونان و روم باستان پي بردند؛ به گونه اي كه در سده چهاردهم م. شناخت سرزمين و تمدن يونان، نوعي تفاخر اجتماعي محسوب مي شد.
گسترش و رواج روابط پولي به جاي روشهاي سنتي تجارت، موجب گرديد كه عده اي در پي جمع آوري پيكر ها، ظروف و جواهرات قديمي برآيند و مجوعه هايي را به وجود آورند كه مدتي بعد شالوده تأسيس مشهورترين موزه هاي اروپاي غربي شدند. در سال 1770 اولين نشريه باستان شناسي به نام Archaeologia توسط "انجمن عتيقه داران لندن" نشر يافت كه انتشار آن تا كنون ادامه دارد. در پي گردآوري آثار و اشياي باستاني هنري، به تدريج زمينه مطالعه علمي درباره آنها فراهم شد، چندان كه نيمه اول قرن هجدهم را مي توان سرآغاز تكوين دانش باستان شناسي دانست. در اين تاريخ "جان.ج.وينكلمن" (1768_1717 ,Jhan.g.Winckelman) كه به صفت "پدر باستان شناسي" شهرت دارد، به اختلاف بين سبك هاي هنر توجه كرده و براي تفكيك آثار باستاني، معيارهايي مشخص نمود و براي اولين بار كتاب "تاريخ هنر قديم" را تأليف و نشر كرد.
از اواسط اين سده به بعد، توجه خاصي به آثار عصر كلاسيك يونان، روم و دانش باستان شناسي مبذول شد و گردآورندگان آثار هنري، پر شمارتر شدند و تحقيقات منظم باستان شناسي در نقاط مختلف اروپا گسترش فراوان يافت و گردآوري آثار عتيقه و ديدن آثار باستاني روم ويونان يك تفاخر اجتماعي شناخته شد. در اين قرن براي نخستين بار گفته شد كه هنر براي تزيين بافت اجتماعي نيست، بلكه بايد يكي از بنيانهاي اجتماعي تلقي شود. در همين سده انجمن هاي "هنر دوست" در اروپا گسترش فراوان يافتند و جمع آوري آثار هنري در تالارهاي خصوصي گسترش يافت. به دنبال انقلاب كبير فرانسه در سال 1789 تالارهاي هنري خصوصي بر روي عموم مردم گشوده شدند. افتتاح "موزه بريتانيا" در سال 1753، "موزه لوور" در سال 1793 و "موزه آرميتاژ" روسيه در سال 1764 ناشي از وقوع تحولات اجتماعي در اروپا بود. افتتاح اين موزه ها سبب شد كه مردم بتوانند از نزديك، آثار هنري و باستاني را مشاهده كنند.
حمله "ناپلئون بناپارت" به مصر در سال 1791 سبب بروز تحول تازه اي در روابط شرق و غرب شد. حضور فرانسويان در مصر از يك سو باعث نشر و گسترش افكار آزادي خواهانه انقلابيون فرانسه در شرق گرديد و از سوي ديگر با سفر هيأت بزرگي از دانشمندان فرانسوي به همراه سپاه ناپلئون به مصر، مطالعه درباره باستان شناسي مصر آغاز شد، و در پي آن "انجمن مصر شناسي فرانسه" در سال 1798 در قاهره تأسيس شد و مصر، دروازه شناخت شرق باستان تلقي گرديد.
اقداماتي كه توسط "وينكلمن" شروع شده بودند، توسط "كريستين يورگنسن تامسن" (Christian gurgensen Thomsen) در دانمارك ادامه يافتند. وي در حدود سال 1816 در حالي كه موزه دار "موزه ملي كپنهاگ" بود، براي مطالعه دقيق و علمي آثار موجود در موزه، طبقه بندي اشياء در قفسه ها و معرفي مراحل تحول و تكامل دست ساخته هاي انسان، سه دوره زماني متوالي "عصر سنگ"، "مفرغ" و "آهن" را در نظر گرفت و در سال 1819 نمايشگاهي براي تماشاي مردم ترتيب داد. "داروين" با تأليف "اصل انواع" در سال 1859 گام جديدي براي مطالعه سير تكامل موجودات برداشت و سبب بروز تحول تازه اي در انديشه هاي انسان شد. نوشته هاي "آ.مورلات" سوئيسي، "جان لوباك" انگليسي و "اسكار مونتليور" در زمينه باستان شناسي، به اين دانش استقلال بخشيدند. "جان لوباك" كه به تاريخ طبيعي وباستان شناسي علاقه داشت، با تأليف كتاب "عصر قبل از تاريخ..." در سال 1865 سبب ايجاد تحول جديدي در باستان شناسي شد.
وي براي اولين بار اصطلاح هاي "پارينه سنگي" و "نوسنگي" را براي مراحل تكامل فرهنگهاي پيش از تاريخ به كار برد. دستيار وي كه "جان جاكوب آسموس ورسا" نام داشت، با حفاري در گورهاي باستاني شهر جاتلند و نشر گزارش اين حفاري با عنوان "ادوار باستاني دانمارك" در سال 1843 كه بر اساس سه دوره پيشنهادي "تامسن" انجام شده بود، براي اولين بار با روش مقايسه اي، به تعيين قدمت آثار پرداخت.
روشهاي "تامسن" و "ورسا" كمك شايان توجهي به شناخت دوره هاي هنري جهان باستان كردند و بعدا توسط محققاني چون "گوردون چايلد" به كار گرفته شدند و كاملتر گرديدند. در سال 1873 معابد خدايان در جزيره ساموتراس يونان به صورت علمي توسط "الكساندر گونتر" كاوش شد و دو سال بعد "انجمن باستان شناسي آلمان" در آتن افتتاح گرديد و كاوش در المپياي يونان آغاز شد. در سال 1882 "شليمان" در كاوشهاي حصار ليك و شهر تروا از روشهاي منظم وعلمي استفاده كرد. در اين كاوشها، لايه نگاري مورد توجه قرار گرفته و همچون اصلي مهم در باستان شناسي پذيرفته شد؛ و سرانجام در اواخر قرن نوزدهم، كاوشهاي باستان شناسي در مصر و فلسطين نيز شروع شدند و باستان شناسي، يك شاخه مستقل علمي شناخته شد و روشهاي تحقيقاتي آن تدوين شدند و در دانشگاهها و ديگر موسسات علمي مورد آموزش قرار گرفتند. اقدامات "رابرت بريدوو" در نيمه اول قرن بيستم سبب تعالي روشهاي دانش باستان شناسي در جهان شد و شاگردان، ديدگاهها و روشهاي او را در نقاط مختلف جهان و از جمله در ايران به كار بستند